محل تبلیغات شما

آماتور



تو بد مخمصه ای گیر کردم.اصن نمیدونم چیکار باید بکنم.اصن نمیدونم چی برام درسته چی برام غلطه.گیج و منگم.حال روحی ام اصن خوب نیست و هیچکی اینو نمیفهمه.اصن نمیدونم چرا باید بقیه بفهمن.تو مغزم یه عالمه کار نصفه و نیمه تلنبار شده یه عالمه راه نصفه رفته و ول کرده.احساس خیلی بدی به خودم دارم بخاطره اینکه هیچوقت نتونستم هیچ کاری رو به پایان برسونم.هیچوقت از خودم راضی نبودم.چه حس بدیه ادم با خودش حال نکنه.نمیدونم بیخیال بشینمو بمونم تا اتفاقات هرچی که میخواد پیش
8 سال پیش چقد زود گذشته عین برق و باد.8 سال پیش تو همچین شبی من از استرس فردا تا صبح نخوابیدمو هی مرور کردم هی مرور کردم کارامو لباسمو و تمام کلماتی که قرار بوده بگمو.لباسمو با کلی اصرار و گشتن ستاره پیدا کردم و با هزینه خودش که همیشه جور منو میکشیده و میکشه.چقدم لباسم قشنگ بود.فوق العاده بود.با همه تند تندیا اخر لباس قشنگی پیدا کردم که هنوزم دارمش.استرس استرس و اما استرس که اصلا از من جدایی ناپذیره.به هرچیز الکی و بیخود بگیر تا مهم و اساسی فکر کردم تا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مدرسه ما گروه مهندسی سیمرغ